دیشب هم اتاقیم حرف هایی زد ک ب شدت منو متعجب کرد!

دختر 31 ساله داره بهم میگه ک با ی پسر 22 ساله اینترنتی آشنا شده و داره میره سر قراار و پسره عاشقش هست!! ینی داریم اصلا؟! پسره ی شهر دیگه س-سال سوم لیسانس. هم اتاقی من دکتری فلسفه داره و داره ارشد مجدد میخونه تو رشته روانشناسی!

انقدر راحت کلمه عاشقم شده رو ب کار می برد ک شاخ هام زده بود بیرون. هر شب ساعت 7 میره پارک لاله. میگفت شب ها اونجا بهتر درس میخونم. ولی دیشب کاشف ب عمل اومد ک اونجا با ی جمع پسرها دور هم بازی میکنن! جرات حقیقت و این جور بازی ها. واقعا در شگفتم. دختر 31 ساله ب جای اینکه ب فکر آینده و کار کردن باشه داره اینطوری وقتشو تلف می کنه و دنبال عاشقی با ی پسر 21 ساله س. ب راحتی از این حرف میزد ک تو جمع شون چند تا پسر عاشقش هستن و بهش پیشنهاد ازدواج دادن ولی چون جذابیت جنسی براش نداره قبول نمیکنه. میگه من علاقه های زودگذر دارم! 

طوری تعجب کردم ک کماکان شاخ رو سرم هست!